برای خواندن بخش اول خاطرات کیش کلیک کنید.
برای خواندن بخش دوم خاطرات کیش کلیک کنید.
صبح روز بعد درحالی که تصمیم داشتیم سری به جاهای دیدنی اونجا بزنیم، توی آلاچیقهای حیاط نشسته بودیم و صبحونه میخوردیم و همزمان به صدای پرندهها گوش میدادیم.
مرغ میناهای تو قفس تا میرفتی کنارشون، از یه طرف قفس میپریدن میرفتن اون طرف قفس، پرندهایی که تو لونههاشون خوابیده بودن. پرنده هایی که اون سر صبح زده بودن زیر آواز. اون قفس پرندهها و کلبهی درختی بالاش، حکم بهشت رو داشت.
بعد از صبحونه رفتیم بیرون از هتل تا اتوبوس دوطبقهای که مخصوص گردشگرها بود بیاد و چون نمیتونست بیاد تو کوچهی هتل چون شاخهو برگها میخوردن بهش، همون سر خیابون ایستاده بود تا ما بریم. ما هم بدوبدو رفتیم که مبادا اگه دیر رسیدیم اتوبوس دیگه رفته باشه.
بعد از اومدن اتوبوس، همه سوار شدیم و طبقه دوم نشستیم. حتی با وجود اینکه بهمون گفتن یه کم دیگه آفتاب درمیاد و اذیت میشدید اما طبقه ی بالا نشستن بیشترمزه میداد. هنوز ننشسته، همگی شروع به فیلم و عکس گرفتن کردیم. از تموم خیابون گرفته تا انواع هتل ها و ساختمونهای بلند.
لیدر تور مخصوص خود اتوبوس تو هر مسیری که میرفتیم توضیحات نیاز رو میداد. اولین جایی که رفتیم سمت درخت سبز بود. یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری کیش. طبق گفتههای لیدر تور درخت سبز که به اون درخت عشاق یا درخت انجیر هم میگفتن. یه درخت خیلی کهنسال که تموم ساقههاش درهم پیچیده بود و تبدیل به یه تنه شده بود. لیدر تور توضیحات جالبی رو راجب این درخت میداد. از اینکه خیلی از مردم معتقد بودن که این درخت انرژی خوبی داره به همین علت نخهایی رو به قصد برآورده شدن نیازهاشون به اون درخت میبستن.
درخت سبز در مجاور دو تا دیگه از جاذبههای گردشگری مهم کیش به اسم شهرتاریخی حریره و آب انبار بود. یه خونه قدیمی و درخت جالبی که پر از لونههای چوبی دست ساز بود. بعد از دیدن همهی اون ها سوار اتوبوس شدیم و به سمت خانه بومیان رفتیم. یه خونه جالب محلی که کارهای محلی و هنری انجام میدادن. و در آخر به سمت کشتی یونانی حرکت کردیم. یه مسیر خیلی طولانی تا که بالاخره رسیدیدم. با اینکه مسیر زیادی رو اومدیم ولی میارزید.
کشتی یونانی حتی از نزدیک هم جذابتر از چیزهایی بود که راجبش شنیده بودیم. یه کشتی خیلی بزرگ که رو سطح دریا مونده باشه درحالی که بخش عظیمتری از خودش رو زیر دریا مخفی کرده. لیدر تور میگفت دلیل اصلی به گل نشستن کشتی یونانی بخاطر هوای مهآلود و نبودن فانوسهای دریایی بوده. درحالی که خیلی ها نظرات دیگه داشتن و آخرش هم معلوم نشده کدومش واقعی ترین دلیله.
نزدیکهای ظهر بود که به هتل برگشتیم و بعد از یه استراحت کوتاه و ناهار خوردن، رفتیم که بازیهای تفریحی اونجا رو هم افتتاح کنیم. اول از همه برای بازیهایی مثل شافل وپاراسل به ساحل مارینا رفتیم ولی خب بلیطهاشون تموم شده بود و قسمت نشد بازی کنیم. البته باید بگم تعدادی برای فردای اون روز بلیط گرفتن و زیادی بهشون خوش گذشته بود.
یه محوطه بزرگ با برف بازی چطور میتونه باشه؟ بخش خیلی جالب و هیجان انگیزی از سفر بود. تا شب پروسهی برف بازی ما طول کشید. ولی این باز هم مارو خسته نکرد. چون بلافاصله بعد از برگشتمون به هتل، همه دور هم جمع شدیم تا اول بریم خرید و بعدش بیرون شام بخوریم. در آخر هم به یه قایق تفریحی رفتیم. وسطهای دریا که بودیم چراغ کف قایق رو روشن کردن و تموم مرجان ها و ماهی های توی دریا مشخص شد. خیلی قشنک بود.
صبح روز بعد تموم وسایلهامون رو جمع کردیم و دیگه بالاخره وقت برگشتن بود. تو این ساعتهای اخر چند نفری رفته بودن کاریز رو دیده بودن . انقدر ازش تعریف میکردن که حیفمون شد چرا همه نتونستیم بریم. بههرحال ما یه کیش رفتیم ولی به قدری خوش گذشت که انگار چندیدن شهر رفته بودیم و دیدن کرده بودیم. همینطور کلی تجربههای جالب از این سفر کسب کردیم. جای تکتک همراههای آوای اروندیها خالی. ولی خب این تازه شروعه. همه میتونن این تجربهی سفر لذت بخش رو با ما داشته باشن و فقط کافیه برای تورهامون ثبت نام کنن. امیدوارم از خوندن این سفرنامه لذت برده باشید و برای تجربههاتون برای سفر آوای اروند رو انتخاب کنید.